با دوستان جدید التاسیس(!) تمام سوراخ سنبه های دانشگاه را کشف کرده ایم. از آن سه نفر جدا میشوم تا بروم اندکی به کمرم بزنم، باشد خدا از ما راضی شود!
وقتی مراسم کمرزنی را به تنهایی در مکانی سوت و کور به نام نمازخانه(مسجد یا هرچه اسمش را بگذارید) با آب و تاب به پایان رساندم راهی میشوم تا دوستان را پیدا کنم.
به یک مکان ناشناخته میرسم! راهرویی است L مانند. به تاسی از کریستف کلمب فرزانه، باسربند "اینجا کجاست گوگولی مگولی" و با شعار " بیا بریم دبی دبی" پا در راهی میگذارم که انتهایش مشخص نیست.
دختری با چشمهای وق زده، درحالی که فکش از شدت تعجب افتاده و روی زمین کشیده میشود از روبرویم می آید و از کنارم میگذرد.
دو فروند جنگنده بمب افکن دختر از پشت به من نزدیک میشوند، وقتی در حال پیچیدن در پیچ جاده L هستم از من جلو میزنند، چند قدم برمیداند و بعد می ایستند. من هم می ایستم، قلبم گرومپ گرومپ میکند، سنگینی نگاهشان را حس میکنم، سرم را بالا می آورم و در چشمانشان نگاه میکنم.
یکی از دختر ها:
- تعارف نکنین!
- میگم تعارف نکن لطفا، بفرما داخل!
سرم را اندکی بالاتر می آورم و بعد با صحنه ای درام، کمدی، تراژیک و خلاصه محیر العقول مواجه میشوم، این همان صحنه است:
- بله! حالا واقعا تعارف نکن ها! بفرما داخل! قابل شما را نداره!
دختری که تمام مدت با نیش تا بناگوش باز به من زل زده بود و یک کلمه هم حرفی نزده بود، سرخ میشود و بعد پق! میزند زیر خنده و در حالی که خنده هایش کل محیط را برداشته پشت دوستش مخفی میشود، دختر تعارفی ماجرا نیز صبر و تحملش را از دست میدهد و میزند زیر خنده و من با یک عذرخواهی که صداشو خودم به زور شنیدم از محل متواری میشم!
نتیجه اخلاقی: کار هر مرد نیست کشف آمریکا!...... گاوخر میخواهد با یک جفت تیپا!
--------------------
پ.ن: حوصله نوشتن ادامه پست هیولا را ندارم!
پ.ن: اینو حتما بخونید.من که تا نیم ساعت با نیش تا بناگوش باز هنگ بودم!
دکتر جان اگر هدفت از گذاشتن ادامه ی مطلب کنجکاو کردن مخاطب به دونستن اون صحنه بود نمیباست که عنوان این پست رو چنین چیزی بذاری که مخاطب بگه خو معلومه دیگه چی بخاد بگه و بعد یه ذره هم به خودش فشار نیاره که بره به:ادامه ی مطلب![](http://www.blogsky.com/images/smileys/011.gif)
آخ من چخد این شکلک رو دوس دارمش خو:
راستش اعتراف میکنم نتونستم از خیر چنین تیتری بگذرم!
ادامه مطلب را هم به خاطر این برنداشتم تا سرعت لود شدن وبلاگ پایین بیاد.
عزیزجان بعد 4سال و تقریبا یک ماه وبلاگ نویسی یک چیزهایی میدونم.
سلام
جنابعالی باید به محض رویت دو جنگنده مذکور هر دو را هدف موشک های زمین به هوای ره یاب حرارتی سام قرار میدادی . تا کره یه من ماست رو بهشون نشون میدادی .
در کل شما در پست استرا تژیکت کم لطفی کردی و علاوه بر اینکه از ترفیع خبری نیست مجازات هم میشی .
پست زیبایی بود .
موفق باشی
نه عزیزم!
من فعلا یک فروند هواپیمای آموزشی هستم!
اها یه چیزی...۴دبستان که بودم داییم دانشگاه صنعتی اصفهان درس میخوند یکی از دوستاش یه کتاب طنز خیلی قشنگ از اتفاقاتی که توو یونیشون می افتاد چاپ کرد یه تیکه هایی از اون کتاب هنوز توو خاطم هست
یه جایی همین طرف اشتباهی میره طرف خوابگاه دخترا و :
یک نفر فریاد زد کبری بیا...ای هدی مریم تو ای صغری بیا
بی حیا را با کتک سیرش کنید...گنده بک را زود زنجیرش کنید
ناگهان گفتم مگر اینجا کجاست؟ گفت اینجا خوابگاه دختراست
گفتم چه کردی ای پسر...میشوی بی آبرو خاکت به سر
گند زدم به قافیه ها!خودمونیم!بابا از بچگی یادم بود...ولی قشنگ بود اخرش این بود که طرف فرار میکنه میگه از فرداش هم دور خوابگاه دخترا حفاظ کشیدن
اتفاقا تو فکر چاپ هستم!نه کتاب یک نشریه طنز!
فقط باید بچه ها را پیدا کنم و ببینم کی پایه است و استعداد طنز داره و......
هه!
خیلی-هم-خووب!:دی!
خواهش!
این عالی بود پسر.
فقط تو میتونی کشف توالت زنونه رو اینطوری بنویسی.
آره فقط تو. توی لعنتی.
تو یه روز ؛ یه روزی که شاید خیلی دور نباشه ؛ یه نویسنده بزرگ میشی.
یه نویسنده خیلی بزرگ.
یعنی فک کن جان آلن!
ملت بیان یک کتاب دستشون بگیرن که اسمش هست:سفر به دور مستراح در جیک ثانیه!وهی بگن استاد اینو واسه ما امضا کن
ای هیولاااااا
خواهش میکنم فرشته مهربون
بهتون تبریک میگم که نام شما در لیست کاشفین دنیا قرار گرفت
ممنون که بهم سر زدین و ادرس وبلاگ شاعر قابل شما رو نداشت
خوبه گفتین ها!
تادیر نشده برم گینس ثبت کنم!
داداش دمت گرم دندون پیش کشت...
شما با این چش و چالو هوش و حواس می ترسم ما رو بکشتن بدی نابودمون کنی...
فدای سرت!!!!!
سلام دوست من اپ کردم سری بزن دلم گرفته
به همچنین!!
وااااااااای خیلی باحال بود .![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
فقط برو خداتو شکر کن مسیولین گرانقدرانتظامات اونجا سرکشی نکردن وگرنه یه حال اساسی بهت میدادنااااااا
فکرشوبکن.....
پ.ن:اره ادامه هیولا روننویس ادم میدپه. بجاش کمی از اکتشافاتت بگو
اتفاقا یک انتظامات باحالی داریم!به دماغ غیرعملی هم گیر میدن!!
کلا خسته نباشی..
از همون نگاه اول باس می فهمیدی چه خبره!!!
به هر حال تبرک میگم..تنها جنس نری هستی که به دیدار اونجا نائل شدی!
متاسفانه توش را ندیدم!
ازبیرون دیدم!
عجب خجالتی هستید شما
تو این دور و زمونه جنس نری به این خجالتی نوبره والاااااااااااااا
جالب نوشته بودید
چیکارکنیم دیگه!
ازاین به بعد سعی میکنم خجالتی نباشم!
یه کم بیشتر راجع به خودت توضیح میدادی/چند سالته؟رشتت چیه/اینقدرم خجالتی خوب نیست/امروزه آسیب میبینی/ممنون که برام نظر گذاشتی
من ترانه
۱۵سال دارم!
قابل شما را نداره
بابا مکتشف ... ولی دخترای خوبی بودن که با دیدن یک فروند اقا جییییییییییییغ نکشیدن ...
کم مونده بود یقه ام را بگیرن ببرن تو!
اونوخ میگی خوب بودن؟!!!
من چجوری خصوصی بزارم ؟
گوشه وبلاگ لینکی هست برای ارسال نظر خصوصی.
آآآآآی رویای بهار ما اینجا خصوصی مصوصی نداریمااااااااا![](http://www.blogsky.com/images/smileys/007.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/024.gif)
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/020.gif)
هر چی میخوای بگی بوگو مام بشنویم...
هر جاش قارت بود بگو گوشامونو میگیریم...
مجتبی من منتظر هیولای ۲ ام...بنویس دیگههههههه
دو کلوم حرف خواهرانه برادرانه بود
میشه بگی نوشتن مطلب تو ادامه واسه اینکه سرعت لود شدن وبلاگ بیاد پایین چه فایده ای داره ؟
هرچقدر میزان مطالب موجود و افکت ها و.....توی صفحه ی اول کم تر باشد سرعت لود شدن وبلاگ بیشتر میشه.
اگه توجه کنی معمولا بیشتر وبلاگ نویس های حرفه ای سعی میکنن یک قالب پایه را انتخاب کنن و یک تغییرات کوچیکی بهش بدن و.....مثلا یک نگاه به وبلاگ علیرضاشیرازی بکنین تامتوجه بشین.وخلاصه از اینجور کارها!
سلام
خوبید؟مرسی که به کلبه ی تنهایی من اومدید و ممنون از لطفتون .وبتون خیلی زیباست بهتون تبریک می گم .خوشحال می شم بازم ببینمتون
تا بعد
خواهش!
سلام خیلی ممنون بهم سر زدی
خواهش
دوست داشتی چیکارا میکردی که نکردی؟؟چرا ارزششو نداشت؟؟
عرق شرم را از رو پیشونی ما پاک کنین!
کشف جالبی بود ...
خواهش میکنم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
سلام
ممنون که سر زدی
خوشحال میشم بازم بیای
وقتى آدم همه چیزشو توى زندگى از دست میده ، توى بهترین قسمت زندگیش قرار داره، چون ازون به بعد فقط میتونه پیشرفت کنه...
حرف جالبی بود.
هه، شما حراست ندارید !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
چرا اتفاقا!خیلی هم خفنن.
خسته نباشی!!!
سلامت باشین
خب فک کنم اشکال از جای دستشویی بود اینجور که شما گفتی ته دنیا بوده از این راهروهای کشف انگیز
یکی از دستشیی های مردانه یک راهروهای خفنی داره!!!که اینا جلوش هیچن!
خیلی بامزه بود..مخصوصا اینو حتما بخونیدش!!
کدومو بخونم؟
جالب بود بابا بالا سرتو نگاه کن خوب نیست تو این دوره زمونه تو این مملکت سر بزیر باشی
تو مثل اون جکه شدی که دکتره برای ترکه یه چوب پنبه و یه دونه قطره برای بینی و گوش تجویز میکنه
اخه برادر من چشمت ندید دماغت که بو رو حس کرد که والا به خدا توی دانشگاه ما از سه کیلومتری می تونی بوی دستشویی دخترها رو حس کنی. یک بوی افتضاحی میده یک بوی افتضاحی میده. که حد نداره به قول رفیقم خوبه این دختها چیزی نمی خورن اگه می خوردند چی میشد
بعدشم با دختره میرفتی تو توی یه عمل انجام شده قرارش میدادی کسیم گیر داد بگو خودش دعوت کرد
مرسی از توضیحات کاملت...
کاملا شیر فهم گردیدم...
منتظر ادامه پست هیولا هم هستمممممممممم
از فضولی اون حرفای خواهرانه تون دارم خفه می گردمممممممممم
پس بابا خدا کلی بهت رحم کرده ، نزدیک بوده گرفتار خفاشای مستراح شی که ....
عیب نداره :دی
منم یه سری تو اتوبون همچین بلایی سرم اومد!
تازه با چه اعتمائ به نفسی تو توالت سر و صدا به پا میکردم :دی
سلام........................
تا شما باشی کنجکاوی نکنی برا کشف دانشگاهتون..
سلام آقا مجتبی میای با هم دوست بشیم
آخه وبلاگت خیلی قشنگه
منو با نام برگهایی از خاطرات من لینک کن
بعد بگو دوست داری با چه نامی بلینکمت
خیلی بانمک بود
سلام
![](http://www.blogsky.com/images/smileys/003.gif)
مقسی بابت اینکه به وبم سر زدی
وبت و مطالبش خیلی نایس و قشنگه
خوشحال میشم بازم بهم سر بزنی
حتی اگه خواستی نظرتو درباره تبادل لینک بگو
باز تو خاطرات زیر شیکمی تعریف کردی لاکردار من!!!؟!!!
سلام مجتبی خان
عجب
قدری دقت میکردید کاشف به عمل نمیآمد که شما در حال مکاشفه مکان خاصی میباشید :)
فکر کنم بعد از اون کشف بزرگ خیلی دیدنی شده بودی
سرخ سرخ با چشای ...
کریسف کلمبم این شکلی نشده بود مطمئنم
خوشال شدم بهم سر زدی بازم بیا اونورا از آشنایتون بینهایت خرسند شدم
سلام![](http://www.blogsky.com/images/smileys/017.gif)
خسته نباشی واقعا!!
میگم حالا که اونا تعارف زده بودن.خدا هم که گذاشته بود تو کاسه ت دل و میزدی به یه جایی شبیه دریا و میرفتی داخل .خدا رو چه دیدی شاید یه کفشی و مانتویی میکردی
خیلی باحال بود ولی فقط از بیرون موفق به مکاشفه شدی ها اگه مرفتی داخل چی می شد وای خدای من![](http://www.blogsky.com/images/smileys/027.gif)
ممنون که سر زدی
خداییش خیلی قلمت باحاله
بالاخره آپ کردم بدو بیا
سلام دوست جون اپم
سلام مجتبی جان ، یه سر به وبلاگم بزن حتما ... دوستای گل مجتبی شمام لطف کنید بیاید ...ممنون
راسی جواب سوالمو ندادیا...من چه منتظر خوبیم!!